کد مطلب:369542 سه شنبه 26 بهمن 1395 آمار بازدید:327

نیایش سی و دوم [1]
 (2) ای خداوندی که از آن توست پادشاهی ابدی جاویدان.

(3) ای خداوندی که از آن توست آن سلطه نیرومند بی‌مدد هیچ لشکر و هیچ یاور.

(4) ای خداوندی که از آن توست عزّت و غلبه جاودانه، هر چند روزگاران بگذرند و سالها به سر آیند و زمانها و روزها سپری شوند.

(5) سلطه تو را آن پیروزمندی است که نه آغاز شناسد و نه انجام.

(6) ملک تو را رفعتی است که هیچ چیزش در نیابد و توصیف واصفان هر چه فرا رود، به فروترین پایه آن رفعت و اعتلا که برای خود برگزیده‌ای نخواهد رسید.

______________________________

[1] دعای آن حضرت است در حق خود پس از فراغت از نافله شب و اعتراف اوست به گناهان.

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:209

(1) در ساحت تو اوصاف گم شود و رشته هر نعمتی گسسته آید و اندیشه مردمان، هر چند دقیق و لطیف، در پیشگاه کبریای تو حیران ماند.

(2) آری، تویی آن خداوند که در ازلیّت خود بی‌آغازی و تویی آن خداوند که همواره هستی و زوال در تو راه نیابد. و من، بنده‌ای هستم به عمل ناتوان و به آرزو بزرگ، رشته پیوندها از کف داده‌ام مگر رحمت توام سر رشته به دست دهد، و سلسله امیدم از دل گسیخته جز سلسله عفو تو که در آن چنگ زده‌ام.

(3) ای خداوند من، چون خواهم طاعات خویش بر شمرم، اندک است و چون بخواهم به معاصی خود اعتراف کنم، بسیار است. بنده تو، هر چه بد کردار بود، بخشایش خود از او دریغ نداری، پس مرا ببخشای.

(4) ای خداوند من، علم تو بر اعمال نهان ما احاطه دارد و هر نهان در برابر علم تو آشکار است. نه خردترین چیزها از تو پوشیده است و نه هیچ راز نهانی از تو پنهان.

(5) ای خداوند من، شیطان، آن دشمن تو که از تو زمان خواست تا مرا بفریبد و تو زمانش دادی، و برای گمراه ساختن من از تو تا روز قیامت مهلت طلبید و تو مهلتش عطا کردی، اینک بر من غلبه یافته است.

پس در آن حال که از گناهان خرد که هلاک من در آنها بود و گناهان بزرگ که تباهی مرا در پی داشت، به سوی تو می‌گریختم، مرا به سر در آورد. تا چون مرتکب معصیت تو شدم و به کردار زشتم سزاوار خشم تو گشتم، لگام غدر خویش بازچید و سخن کفرش بر من خواند [2]. سپس بر من پشت کرد و از من بیزاری جست و به راه شوم خود رفت و در وادی تنهایی در برابر غضب تو رهایم ساخت و بر آستان خشم تو مطرودم بیفکند. نه

______________________________

[2] اشاره است به این آیه: اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال انّی بری‌ءٌ منک. (سوره 59- آیه 16)

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:210

شفیعی که در نزد تو شفاعتم کند، نه نگهبانی که در برابر تو ایمنیم بخشد، نه حصاری که از چشم توام پنهان دارد، نه پناهگاهی که از خشم توام پناه دهد.

(1) ای خداوند من، در اینجا کسی ایستاده که جز آستان تواش پناهی نیست و در مقابل تو به گناه خویش معترف است. مباد که فضل تو از من دریغ آید و دستم به دامان بخشایش تو نرسد. و مباد که من نومیدترین بندگان تو باشم که روی توبه به درگاه تو آورده‌اند، و مباد که من محروم‌ترین آنان باشم که با دلی پر امید روی به سوی تو نهاده‌اند.

خدایا مرا بیامرز که تو بهترین آمرزندگانی.

(2) بار خدایا، تو مرا فرمان دادی و من ترک فرمان کردم. تو مرا نهی فرمودی و من به جای آوردم. اندیشه بد، خطا را در چشم من بیاراست و من مرتکب تقصیر شدم.

(3) ای خداوند من، هیچ روزی را نیک روزه نداشته‌ام تا آن را به شهادت گیرم و هیچ شبی را نیک زنده‌دار نبوده‌ام تا به آن پناه جویم و هیچ مستحبی به جای نیاورده‌ام تا در خور تمجید باشم. اگر به جای آورده‌ام، فرایض تو بوده که هر که ضایعش گذارد به هلاکت رسد. چگونه توانم به فضیلت نوافل خود توسل جویم، حال آنکه از بسیاری از وظایف خویش در ادای فرایض تو غفلت کرده‌ام و از مرز مناهی تو گذشته و مرتکب اعمال حرام و گناهان بزرگ شده‌ام، گناهانی که عافیت تو چونان پرده‌ای مرا از رسواییهای آن در امان داشته است.

(4) بار خدایا، در اینجا کسی ایستاده است که به سبب اعمال خود، از تو شرمنده، بر خود خشمگین و از تو خشنود است. پس با قلبی خاشع و گردنی کج و پشتی خمیده از بار گناه، امیدوار به تو و ترسان از تو به پیشگاه تو ایستاده است. سزاوارتر از تو کس نیافته که دل در او بندد، یا از او بترسد، یا از او بپرهیزد. ای پروردگار من، آنچه را بدان امید بسته‌ام

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:211

به من ارزانی دار و از آنچه بیمناکم امان ده و رحمت سودمند خویش صله من ساز، که تو کریم‌تر کسی هستی که دست سؤال پیش او دارند.

(1) ای خداوند من، همچنان که مرا در این جهان فانی، در محضر اقران و همسران پرده عفو بر گناهان کشیدی و فضل و احسان خویش ارزانی داشتی، در آن جهان باقی هم در محضر ملائکه مقرب و رسولان مکرّم و شهیدان و صالحان، از رسوایی نزد آن همسایه که گناهان خود از او پوشیده می‌داشتم و آن خویشاوند که در اعمال نهانی خود از او شرم می‌داشتم، در پناه خود دار.

(2) ای پروردگار من، به آنان اعتماد نکردم که راز مرا پوشیده دارند و به تو- ای پروردگار من- اعتماد دارم که مرا می‌آمرزی و تنها تو شایان آنی که بر تو اعتماد کنند. تو بخشنده‌ترین کسان هستی که به او روی توان کرد، تو مهربان‌ترین کسان هستی که از او رحمت توان خواست.

پس بر من رحمت آور.

(3) بار خدایا، من قطره آبی بی مقدار بودم که مرا از پشت پدر از میان آن استخوان‌های درهم فشرده و راههای باریک به تنگنای رحم مادر- در پس آن پرده‌ها که بر آن پوشیده‌ای- فرو افکندی. مرا از حالی به حالی در آوردی، تا آنگاه که صورتی تمام یافتم و اعضا و جوارح من قوام گرفت، آن سان که در کتاب خود آورده‌ای: نطفه‌ای بود آن را خونی لخته ساختی، سپس چیزی همانند گوشت جویده، سپس استخوان آفریدی و آن استخوان به گوشت پوشانیدی و مرا چنان که خود خواسته بودی، آفرینش دیگر دادی. [3]. تا چون نیازمند روزی تو شدم و از

______________________________

[3] اشاره است به این آیه: ثم خلقنا النطفة عَلَقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاماً فکسونا العظامَ لحماً، ثم أنشأناه خلقاً آخر، فتبارک اللّه احسن الخالقین. (سوره 23- آیه 14)

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:212

فریادرسی فضل و احسان تو بی‌نیاز نبودم، از زیاد آمد طعام و آبی که به کنیز خود- همان که مرا در درون او در قرارگاه زهدانش نشاندی- روزی می‌دادی، قوت مرا مقرر داشتی.

(1) ای پروردگار من، اگر مرا در این حالات به توان خود وا می‌گذاشتی یا ناچارم می‌ساختی که از نیروی خویش مدد جویم، نه توانم می‌بود و نه نیرویی. تو مرا از روی احسان به مهربانی و لطف غذا دادی و آن مهربانی و لطف تا این زمان که هستم همچنان از من دریغ نداشته‌ای.

سایه نیکی و مهربانی تو همچنان بر سر من است و جویبار احسان تو بی‌هیچ درنگی همچنان روان است. با این همه، اعتمادم به روزی دادن تو استواری نگیرد، تا همه سعی خویش در پرستش تو به کار دارم و آن سود کرامند سرشار نصیب من گردد.

(2) شیطان عنان من به دست گرفته و مرا به عرصه بدگمانی می‌کشد و پایه‌های یقین من سست می‌گرداند. پس ای خداوند من، از مجاورت چنین همنشین نابکار، که مرا به اطاعت خود وا می‌دارد، به تو شکایت می‌کنم و از تسلط او بر خود، به تو پناه می‌آورم و به درگاه تو زاری می‌کنم، مگر کید و مکر او از من دور داری.

(3) بار خدایا، از تو می‌خواهم که راه مرا به روزی‌ام هموار سازی. پس حمد باد تو را بر آن نعمتهای بزرگم که در آغاز دادی، و حمد باد تو را که سپاس احسان و انعام خود به من الهام فرمودی. بر محمد و خاندانش درود بفرست و روزی من به آسانی به من برسان و به هر مقدار که برای من مقدّر می‌فرمایی خرسند گردان و به حصّه‌ای که برای من مقرّر می‌داری خشنودم ساز و چنان کن که هر چه از جسم من می‌کاهد و از عمر من سپری می‌شود، در راه فرمانبرداری تو باشد، که تو بهترین روزی دهندگانی.

(4) ای خداوند، پناه می‌برم به تو از آتشی که به لهیب آن هر که را از تو

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:213

فرمان نبرد به سختی بیم داده‌ای و هر که را در راه خشنودی تو گام نزند، به عذاب تهدید کرده‌ای، از آتشی که روشنایی آن تاریکی است و اندک آن دردناک است و اگر چه دور باشد گویی نزدیک است، از آتشی که شعله‌هایش یکدیگر را می‌بلعند و بر یکدیگر می‌پیچند، از آتشی که استخوان‌ها را می‌پوشاند و ساکنانش را آب جوشان به کام می‌ریزد، از آتشی که نه بر آن کس که زاری کند ابقا کند و نه بر آن کس که از او ترحم جوید رحمت آورد و یارای آتش نیست که بر خاشعان و تسلیم شدگانش اندکی سبک‌تر تازد، بلکه آنان را با سوزنده‌ترین و دردناک‌ترین شکنجه و سخت‌ترین عقاب بگدازد.

(1) ای خداوند، به تو پناه می‌برم از کژدمهای سهمناک آن، که دهانها گشوده‌اند و از مارهای دهشت افزای آن، که نیشها آخته‌اند و از آن آب جوشان که احشاء و امعاء دوزخیان را شرحه شرحه کند و دلهایشان را از جای برکند. ای خداوند، از تو راهی می‌جویم که از آن آتشم دور گرداند.

و واپس دارد.

(2) بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و مرا به فضل و رحمت خود از آن آتش پناه ده و به حُسن عفو خویش از خطاهایم در گذر. ای بهترین پناه‌دهندگان، خوارم مگردان و فرو مگذارم.

(3) بار خدایا، تو بندگانت را از هر رنج و مصیبت نگه می‌داری و حسناتشان ارزانی می‌داری و هر چه خواهی کنی، که تو بر هر کاری توانایی.

(4) بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او هنگامی که از نیکان به نیکی یاد شود و شب و روز از پی یکدیگر آیند، درودی که امدادش را انقطاع نباشد و عددش در شمار نیاید، درودی که هوا را در بر گیرد و زمین و آسمان را لبریز گرداند.

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:214

(1) درود خدا بر محمد باد، تا آنگاه که خشنود گردد. درود خدا بر او باد، پس از آنکه خشنود گردید، درودی بی‌حد و بی‌انتها. یا ارحم الراحمین.

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:216

(1)